آخر هفته ترمیمی داشته باشید. | جام جو

توله سگ روی مبل

توله سگ روی مبل

آخر هفته چه کاره ای؟ صادقانه بگویم، این هفته به دلیل دلتنگی برای مادربزرگم به نوعی پایان ما سخت بود، بنابراین من مشتاقانه منتظر روزهای تنبل ترمیمی با کودکان پیش از نوجوانی شیرین و ماکارونی شیرین هستم. امیدواریم که یک پیوند خوب داشته باشید – به آرامی مراقب باشید – و در اینجا چند پیوند سرگرم کننده از سراسر وب وجود دارد…

مهربانی یک مدل کسب و کار است.

سفر با خانواده چه حسی دارد، هاها.

دود مقدس، تلویزیون این روزها خوب است. بالا آمدن: مادران خوب، درباره زنانی که با اوباش روبرو می شوند. چیزهای زیبای کوچک که در آن کاترین هان نقش زنی میانسال را بازی می کند که تلاش می کند خودش را پیدا کند. و کمدی تاریک بیف از علی ونگ و استیون یون.

آخر هفته گذشته، دوستم خنده دارترین بازی رومیزی را آورد. تمام مدت همه می خندیدند.

اوه، ظاهر زیبای بهاری.

این مسابقه رنگی سرگرم کننده اما دیوانه کننده بود. چطور انجامش دادی؟

اینجا برای جمع کردن کیف های بزرگ.

چه کسی دیگری دوست دارد در اروپا سوار قطار شود؟ من در واگن ناهار خوری قطار بودم، در نیمه راه خانه ام در پراگ تا یک رویداد در بوداپست. با وجود خدمات عالی و دکور خنک، غذا بسیار بهتر از آن چیزی بود که من انتظار داشتم: یک فیله مرغ سرخ شده ترد، به احتمال زیاد نازک، داخل لطیف، همراه با ایده آل افلاطونی کروکت سیب زمینی و آبجوی دست ساز سفارشی برای قطار دم شده است. فقط خوب نبود. تماشایی بود.» (لینک هدیه NYTimes)

چقدر این نقاشی ها زیبا هستند؟

هاهاها

به علاوه، چهار نظر خواننده:

بکا در مورد بهترین کمدی غرب میانه می گوید: «اینجا برای عشق غرب میانه. من در جنوب ویسکانسین هستم، و اگرچه امروز ما فقط 50 را می گیریم، هوا آفتابی است و امروز صبح یک سنجاب دیدیم. اول فصل! من عاشق اون گلوله های کوچولو هستم همچنین به ساکنان میشیگان، ویسکانسین و شیکاگو برای بهترین رای اخیر فریاد بزنید.

حنا درباره چیزهایی که از پدربزرگ و مادربزرگ/بزرگان خود آموخته‌اید، می‌گوید: «از دست دادن پدربزرگ و مادربزرگ می‌تواند چنین اندوه عمیقی را به همراه داشته باشد. من عاشق این هستم که پدربزرگم نورم به من گفت که وقتی آن را برای فصل کنار می گذارم، 10 دلار در جیب کتم بگذارم: “وقتی دوباره سرد شد، به خودت هدیه ای غافلگیرکننده می دهی!” او بیش از پنج سال است که از دنیا رفته است، اما من هنوز هنگام تعویض کت به او فکر می کنم.

لورا درباره چیزهایی که از پدربزرگ و مادربزرگ/بزرگ‌هایتان آموخته‌اید، می‌گوید: «مادربزرگ‌ها، برای همه شما ارل گری خود را بزرگ می‌کنم و لبخند می‌زنم. در اینجا طلاق میانسالی را پشت سر می گذارم، با تمام نصف شدن عکس های خانوادگی و تصور دوباره تعطیلات و بازنویسی پزشکی قانونی تاریخ، و تنها کاری که باید انجام دهم این است که از پدر عزیزم که درگذشته است بخواهم از هر کجا که هست دستی روی سرم بگذارد. و من ثابت قدم هستم.»

الیز درباره چیزهایی که از پدربزرگ و مادربزرگ/بزرگ‌هایتان آموخته‌اید، می‌گوید: «من خیلی متاسفم جوانا. این شعر برای من خیلی ملایم بود…”

من روی ساحل ایستاده ام
توسط هنری ون دایک

من کنار ساحل ایستاده ام
یک کشتی در کنار من سفیدش را پخش می کند
به سمت نسیم صبح حرکت می کند و به سمت اقیانوس آبی حرکت می کند.

او موضوع زیبایی و قدرت است.
من می ایستم و او را تا مدت ها تماشا می کنم
او مانند یک ذره ابر سفید آویزان است
درست جایی که دریا و آسمان می آید
با هم درآمیختن

بعد، یکی در کنار من می گوید؛
“آنجا، او رفته است!”

“کجا رفته؟”
از جلوی چشمم رفت این همه است.
او از نظر دکل و بدنه به همان اندازه بزرگ است
و وقتی کنارم را ترک کرد همان طور که بود
و او به همان اندازه می تواند او را تحمل کند
بار حمل بار زنده به بندر مقصد او.
اندازه کوچکش در من است نه در او.

و درست در لحظه ای که کسی
در کنار من می گوید: “اونجا، اون رفته!”
چشم‌های دیگری هم هستند که او را تماشا می‌کنند،
و صداهای دیگر آماده برای گرفتن فریاد شاد.
“اینجا او می آید!”
و این در حال مرگ است.

(عکس از Irina Polonina/Stocksy.)

توجه: اگر چیزی را از طریق پیوندهای ما خریداری کنید، ممکن است کمیسیون وابسته به دست بیاوریم یا با برند ارتباط حمایتی داشته باشیم، بدون هیچ هزینه ای برای شما. ما فقط محصولاتی را که واقعاً دوست داریم توصیه می کنیم. خیلی ممنونم.