چه مشاهداتی از افراد مشهور داشته اید؟

تینا فی اپرا

تینا فی اپرا

در این بعد از ظهر چهارشنبه، بیایید در مورد یک چیز سرگرم کننده صحبت کنیم: مشاهدات مشهور! چه زمانی افراد مشهور دنیا را دیدید؟ ظاهراً این هفته تیموتی شالامه و مارتین اسکورسیزی با هم سوار مترو شدند و مردم عقل جمعی خود را از دست دادند.

مورین، مدیر بازاریابی ما، یک بار شاهزاده هری (!!!) را در پشت بام هتل نیویورک ملاقات کرد. او به من گفت: «من و دوستم 20 ساله بودیم و کنار استخر مارتینی می‌نوشیدیم. «وقتی وارد استخر شدم، او رفت و با دوستم شروع به گپ زدن کرد. من به طرز ناخوشایندی آب را زیر پا می گذاشتم و سعی می کردم صحبت آنها را بشنوم. او خونسرد بود و از او پرسید که در آن شب چه کار می‌کند، و او گفت که در بازی متس اولین زمین را پرتاب می‌کند. همان شب قیافه اش همین بود!

من یک بار رنه زلوگر را دیدم که در امنیت فرودگاه آشفته به نظر می رسید. من سالها پیش در کنار تینا فی در یک شهر ساحلی بستنی سفارش دادم (و تقریباً سیاه شد). من در نزدیکی ناتالی پورتمن و گائل گارسیا برنال در یک مکان کوچک سوشی در دهکده شرقی نشستم. و در فوریه گذشته در پاریس پشت سر لورا درن در صف خواربارفروشی ایستادم. مطمئنم دیگران هم بودند، اما هرگز نمی توانم آنها را به یاد بیاورم!

در اینجا چند داستان خنده دار خواننده آورده شده است:

آنی می‌گوید: «دخترم تابستان امسال در رم درس می‌خواند، و یک روز عصر او و هم اتاقی‌اش مردی را دیدند که سگی را راه می‌رفت که بسیار آشنا به نظر می‌رسید. آنها بالا رفتند و گفتند: “ببخشید، اما شما شبیه تد دانسون هستید” که او پاسخ داد: “من احساس می کنم تد دانسون هستم.” خواننده، تد دانسون بود.

تریسی می‌گوید: «من برای دوست خوبم جیمی الیور در یک فروشگاه آشپزی در استرالیای غربی دست تکان دادم. سپس متوجه شدم که (الف) جیمی در واقع دوست من نیست، و (ب) برای یک برش مقوایی به اندازه واقعی دست تکان می‌دادم.»

لیسا می‌گوید: «من و یکی از دوستانم خوش شانس بودیم که با پرزیدنت اوباما در جمع‌آوری کمک‌های مالی ملاقات کردیم و دوستم پسر بچه‌ای درشت و دوست‌داشتنی‌اش را همراهش داشت. وقتی رئیس جمهور برای گپ زدن با ما آمد، اظهار کرد که کودک خیلی بامزه است و به وضوح بسیار خوب تغذیه شده است، و دوستم با صدای بلند گفت: “خب، او کوتاه است.”

لیندسی می‌گوید: “یک بار دیدم که اوباماها در شهر نیویورک رانندگی می‌کنند، و حتی از پنجره ماشین از فاصله 30 فوتی، او زیباست.”

آلیشیا می‌گوید: «یک بار در شیکاگو از خیابان عبور می‌کردم، وقتی سرم را بلند کردم و دیدم ویلیام اچ میسی به سمت من می‌رفت. ما چشم ها را قفل کردیم و او واکنش هیجان زده من را دید. نزدیکتر که شدیم او فقط دستش را بلند کرد و بدون فکر کردن، بالای پنج را که می خواست به او دادم. هر دوی ما به راه رفتن ادامه دادیم و این جالب ترین دیدنی بود که تا به حال دیده بودم.»

دایانا می‌گوید: «دوستم با بیل کلینتون ملاقات کرد و وقتی او با او دست داد، تنها چیزی که می‌توانست جمع کند این بود که «دستانت خیلی گرم است». خیلی ترسناک!»

جولی می‌گوید: «من با خانواده‌ام در تعطیلات در پاریس بودم. کوچکترین من شش سال داشت و در موزه اورسی غر می زد. وقتی در گالری شلوغ زن و شوهری را دیدم که دو بچه در کنار هم بودند، کمی اذیت شدم. مامان بچه ای مثل گونی سیب زمینی را حمل می کرد و در حین مطالعه یک مونه با یکی از موزه صحبت می کرد. فهمیدم کیت بلانشت بود.»

جنیفر می‌گوید: «وقتی 16 ساله بودم، در یک تفرجگاه دریایی کار می‌کردم و کاترین اوهارا اغلب هنگام غروب با قایق شناور خود سوار می‌شد. یک روز عصر، او از من زمان خواست، اما وقتی به ساعتم نگاه کردم، مغزم اتصال کوتاه پیدا کرد. من آنجا ایستادم، کاملاً ثابت، و برای مدت طولانی‌تر از حد معقول به ساعتم خیره شدم، فقط دعا می‌کردم که اگر به اندازه کافی طولانی نگاه کنم، توانایی من برای خواندن زمان بازگردد. تسلیم شدم، اما از برقراری تماس چشمی امتناع کردم، در نهایت زمزمه کردم: “…نمی دانم.” او به آرامی پاسخ داد، “اشکالی ندارد”، سپس با ظرافت در شب شناور شد.”

و البته دوستم آلیسون با اتان هاوک ملاقات کرد و بدترین معاوضه تمام دوران را داشت.

چه چیزی اضافه می کنید؟ من دوست دارم بشنوم، فقط برای سرگرمی…

PS راهنمای تلویزیونی نهایی، و علاقه شما به افراد مشهور کیست؟